اهم اخبار
news-details

"مرگ بر خامنه‌ای" را کسی یاد ملت ایران نداد


 

بحران کرونا در ایران چنان فراگیر و کشنده شده است که مقامات رسمی نظام هم به عمق فاجعه معترفند. ایرج حریرچی، معاون کل وزارت بهداشت، اعلام کرده که هر چهار دقیقه یک نفر در ایران در اثر ابتلا به کرونا می‌میرد. وزیر بهداشت هم با ارسال نامه‌ای به خامنه‌ای، خواستار تعطیلی دو هفته‌ای کشور با استفاده از نیروهای نظامی شد.

سعید نمکی در نامه‌اش از عبارت "دو هفته تعطیلی جدی" استفاده کرد. این عبارت به خوبی نشان می‌دهد تعطیلی‌های قبلی برای مهار کرونا، موثر نبوده است. با این حال نظام تا کنون وقعی به درخواست سعید نمکی ننهاده است. پس از این بی‌تفاوتی، ایرج حریرچی تنها راه رهایی از فاجعۀ شیوع کرونا در کشور را واکسیناسیون سریع و گسترده دانست. 

در اثر فراغت نظام از اهتمام به مهار کرونا، کار به جایی رسیده است که بسیاری از کاربران فضای مجازی این ایده را مطرح می‌کنند که جمهوری اسلامی از افزایش مرگ و میر کرونا در ایران استقبال می‌کند چراکه این وضع جامعه را درگیر بحرانی می‌کند که مانع اعتراض سیاسی رادیکال و پیدایش شرایط انقلابی در کشور می‌شود.

اگرچه این رای بیش از حد بدبینانه به نظر می‌رسد ولی منطوق آموزۀ "حفظ نظام اوجب واجبات است"، باب این حد از بدبینی را باز می‌گذارد. با این حال تداوم وضعیت فاجعه‌بار کنونی ممکن است به تشدید و فراگیرتر شدن اعتراضات سیاسی در کشور بینجامد و ایران را در "وضعیت انقلابی" قرار دهد؛ وضعیتی که به نظر می‌رسد جامعۀ ایران در آستانۀ ورود به آن است، ولی هنوز به تمامی در این وادی گام ننهاده است.

خامنه‌ای در واکنش به نامۀ وزیر بهداشت، خواستار اعلام نظر ستاد ملی مقابله با کرونا شد. او تصمیم‌گیری تعطیلی دو هفته‌ای کشور را به تصمیم ستاد ملی کرونا منوط کرد ولی پیشتر دربارۀ مسالۀ مهم‌تر خرید واکسن آمریکایی و انگلیسی راسا تصمیم گرفته و نظر ستاد ملی مقابله با کرونا را جویا نشده بود.

عملکرد رهبر جمهوری اسلامی در یکسال و نیم گذشته به کلی عاری از حساسیت و تعهد نسبت به حفظ جان مردم ایران در برابر ویروس کرونا بوده است. او در بهمن ماه ۱۳۹۸ به خطر کرونا وقعی ننهاد تا تظاهرات حکومتی روز ۲۲ بهمن و انتخابات مجلس یازدهم با شرکت‌کنندگان بیشتری برگزار شود. پس از آن هم هیچ گاه از خیل پرشمار نیروهای نظامی تحت امرش برای ممانعت از سفرهای تفریحی مردم استفاده نکرد و سیاست قرنطینه را هم هیچ گاه در پیش نگرفت. تنها موضع‌گیری قاطع خامنه‌ای طی دوران شیوع کرونا در ایران، ممانعت از ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به ایران بوده است. او حتی وقتی وزیر بهداشت خواستار "تعطیلی جدی" کشور می‌شود، اقدام قاطعی انجام نمی‌دهد و کار را به ستاد مقابله با کرونا و شخص رئیس‌جمهور محول می‌کند.

برخی از نیروهای حزب‌اللهی منتقد عملکرد نظام در مقابله با کرونا، معتقدند مقامات پایین‌تر دربارۀ واکسن آمریکایی و انگلیسی اطلاعات غلط به رهبری دادند و او هم بر اساس آن اطلاعات تصمیمی نادرست گرفت. اما تحلیل دیگری هم وجود دارد و آن اینکه، خامنه‌ای نمی‌خواست دولت ایران از دولت آمریکا برای مقابله با کرونا درخواست کمک کند. اینکه فرماندۀ سپاه پاسداران هم در بهار امسال ادعا کرد که جمهوری اسلامی برای مقابله با کرونا حاضر است به آمریکا کمک کند، سخنی بود در ادامۀ لج و لجبازی خامنه‌ای با ایالات متحدۀ آمریکا.

رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با شینزو آبه تاکید کرد هیچ پیغامی برای ترامپ ندارد و پیروانش این موضع او را نشانۀ اقتدار جمهوری اسلامی دانستند و نخست‌وزیر ژاپن را در تحلیل‌های یکطرفه‌شان تحقیر کردند. ولی الان همان ژاپنی که روابطی حسنه با آمریکا دارد و حتی قانون اساسی‌اش هم توسط مشاوران حقوقی ارتش آمریکا نوشته شده، واکسن مجانی به حکومتی اهدا می‌کند که آمریکاستیزی را نشنانۀ اقتدار خودش می‌داند.

مجموعۀ وقایعی که در ایران در حال وقوع است، از اعتراضات خوزستان و سایر نقاط کشور و ناتوانی نظام در مهار بحران کرونا و تداوم اعتصابات کارگران و حمله به کشتی اسرائیلی و همسو شدن آمریکا و بریتانیا با اسرائیل و کاهش چشمگیر شانس احیای برجام، دال بر این احتمال است که جمهوری اسلامی دارد به منتهای منطقی مشی ایدئولوژیک خودش می‌رسد. رسیدن به این منتهای منطقی، محصول رهبری علی خامنه‌ای است و احتمالا کشور را دچار "شرایط انقلابی" می‌کند. شرایطی که ممکن است حتی یک درگیری نظامی محدود نیز چاشنی آن شود و بر غلظتش بیفزاید.

با تداوم چنین روندی، بعید به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی شانس چندانی برای بقا داشته باشد. علی خامنه‌ای رویای تاسیس تمدن اسلامی نوین را دارد. چنانکه محمدرضا شاه نیز در رویای رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ بود. تاریخ سیاسی معاصر جهان نشان داده است که خیال‌بافی‌های دور و دراز از سوی دیکتاتورهای بزرگی مثل هیتلر و استالین هم محقق نشده است چه رسد به دیکتاتورهای متوسطی مثل رهبر جمهوری اسلامی.

حکومت اسلامی ایران دچار بحران‌های مشروعیت و کارآمدی است. بحران همبستگی هیات حاکمه را هم کوشیده‌اند با روی کار آوردن مجلس و دولت اصولگرا برطرف کنند. اما جدا از اینکه احتمال تسری شکاف‌های عمیق به جبهۀ اصولگرایان نیز منتفی نیست، این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که همبستگی هیات حاکمه موجب همبستگی نیروهای اجتماعی گوناگون علیه حکومت اسلامی خواهد شد. وقتی طبقۀ متوسط جدید نماینده‌ای در ساختار قدرت نداشته باشد، به سمت پذیرش رادیکالیسم سیاسی طبقات فرودست حرکت می‌کند.

حل بحران همبستگی در جمهوری اسلامی معنایی ندارد جز اینکه مملکت ملک طلق جماعت حزب‌اللهی است؛ اقلیتی که اکثریت اهرم‌های قدرت را در دست دارد و قرار است با افزایش همبستگی درونی‌اش، تمام‌قد از حفظ نظام دفاع کند.

اما رشد چشمگیر نارضایتی‌ اکثریت مردم در کنار تغییر شتابان سبک زندگی در اثر استفاده گستردۀ اینترنت در جامعۀ ایران، اقشار حزب‌اللهی را هم تحت تاثیر قرار داده است. وضعیت به گونه‌ای شده که در میان مردم عادی هوادار نظام، دیگر کمتر کسی با شدت و حدت سابق از علی خامنه‌ای دفاع می‌کند. قبح شعار "مرگ بر خامنه‌ای" در جامعه ریخته است و این تحول، قطعا بر ذهنیت و جهت‌گیری اقشار حزب‌اللهی نیز تاثیرگذار است. بویژه اینکه عقاید اکثر مردم، چندان هم مبتنی بر دلایل محکم و استوار نیست و بیشتر محصول فضای سیاسی و اجتماعی خاصی است که در جامعه پدید می‌آید.

فراگیر شدن شعار "مرگ بر خامنه‌ای"  علاوه بر اینکه به معترضین جرات تداوم اعتراضات را می‌دهد، بقال و نانوا و معلم و راننده تاکسی حزب‌اللهی را نیز به تردید می‌اندازد که آیا در سمت درست تاریخ ایستاده است؟ بدنۀ اجتماعی جریان حزب‌الله، تفاوت چندانی با مردم عادی مخالف نظام ندارد. وقتی منفعت کلانی در کار نیست و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی بیداد می‌کند و مدیریت افتضاح کرونا نیز قربانیانش بیش از جنگ هشت سالۀ ایران و عراق بوده و مردم استان جنگ‌زدۀ خوزستان هم به دلیل اعتراض به بحران بی‌آبی به شدت سرکوب می‌شوند، تداوم حمایت یک راننده تاکسی یا یک معلم حزب‌اللهی از نظام جمهوری اسلامی چندان آسان نیست.

علی خامنه‌ای سال‌ها قبل در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: «مرگ بر آمریکا را کسی به ملت ایران یاد نداد. مرگ بر آمریکا فریادی بود که از اعماق جان ملت ایران برآمد.» الان هم فریاد مرگ بر خامنه‌ای از اعماق جان این ملت برخاسته و کمترین واکنش ممکن به ناکارآمدی و ستمگری حکومت تحت امر خامنه‌ای است. فریادهای ملی، درست یا نادرست، تاثیرات ملی دارند. یعنی افراد و اقشاری را جذب می‌کنند که در بدو امر فراتر از مخیلۀ معترضین پیشرو و ثابت‌قدم است. فرو ریختن قبح شعار مرگ برخامنه‌ای، قطعا در آیندۀ نزدیک ناراضیان مردد را به صف ناراضیان نامردد اضافه می‌کند. مرددین هم، ولو با تاخیر، سرانجام از راه می‌رسند و بدنۀ جنبش اعتراضی را فربه‌تر می‌کنند و جمهوری اسلامی را گرفتار "شرایط انقلابی" خواهند کرد.

ویروس کرونا همان طور که نقش مهمی در کنار رفتن دونالد ترامپ علم‌ستیز داشت، در کنار رفتن جمهوری اسلامی هم می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. و این چاهی است که فقهای حاکم بر ایران، با علم‌ستیزی و خرافه‌پروری‌شان، برای حکومت خودشان کنده‌اند.

کشتار عظیمی که در اثر کرونا در کشور به راه افتاده، در درجه اول، مسئولیتش با رهبر جمهوری اسلامی است و خوشبختانه اکثریت مردم متوجه این واقعیت هستند و دولت نالایق و عهدشکن روحانی هم نمی‌تواند سپر بلای رهبری در ماجرای کرونا باشد. مردم ایران با شعارهایی که روزانه و شبانه در شهرهای گوناگون کشور علیه خامنه‌ای سر می‌دهند، نشان داده‌اند که دوران سنگر گرفتن رهبر جمهوری اسلامی در پشت سر رئیس‌جمهور این نظام به پایان رسیده و از این به بعد، مردم صریحا کسی را مسئول اصلی مصائب ایران می‌دانند که قدرت اصلی در چنگ اوست.

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی